الفتی ساوجی. [ اُ ف َی ِ وَ ] ( اِخ ) فرزند حسین ساوجی. شاعر قرن یازدهم هجری. وی بهند سفر کرد و از مقربان عبداﷲ قطب شاه شد، و رساله ای در عروض و قافیه بنام او تألیف کرد. در اواخر عمر به اصفهان آمد و با نصرآبادی صاحب تذکره نصرآبادی ملاقات نمود. شعرش نمکین و زیبا و روان بود وخود را بهتر از انوری میدانست. رجوع به الذریعه ج 9قسمت اول ص 91 و تذکره نصرآبادی ص 326 و تذکره روزروشن ص 69 و فرهنگ سخنوران شود. این دو بیت ازوست :
بود هر خم می که خشتیش هست
حکیمی ز حکمت کتابی بدست.
می کهنه و نو سخن گو بهم
یکی از حدوث و یکی از قدم.( از تذکره نصرآبادی ص 336 ).
نیز او راست :
ز ضعفم ای نسیم کوی جانان گر خبر داری
چرا یک ره نیایی تا مرا از خاک برداری
دمی آبی مخور از دهر گر آسودگی خواهی
که میسوزی بسان شمع تا نم در جگر داری.( از تذکره روز روشن ص 69 ).