الفت داشتن


برابر پارسی: یار شدن

لغت نامه دهخدا

الفت داشتن. [ اُ ف َ ت َ ] ( مص مرکب ) انس داشتن. ( فرهنگ ناظم الاطباء ). انس گرفتن. مونس شدن. خوگر شدن. الفت گرفتن :
چه درختهای طوبی بنشانده آدمی را
تو بهیمه وار الفت بهمین گیاه داری.
سعدی ( طیبات ).

فرهنگ فارسی

انس داشتن . انس گرفتن

پیشنهاد کاربران

بپرس