[ویکی نور] الفارابی، اثر سعید زاید، کتابی است که به معرفی ابونصر فارابی (259-339ق) و آثار و افکار او میپردازد.
کتاب از چهار فصل تشکیل شده است. هرکدام از این فصول دارای مجموعههای متعددی است.
فصل اول کتاب به محیط سیاسی، اجتماعی و دینی عصر فارابی اختصاص یافته است. نویسنده در ابتدای این فصل به توضیح فضای سیاسی عصر فارابی و نفوذ اتراک در حکومت عباسیان میپردازد و میگوید: در عصر عباسیان، اتراک، ایرانیان، دیلمیان و سلجوقیان مجالی برای خدمت در حکومت عباسیان پیدا کردند؛ لذا آنها در لشکر و حکومت به خدمت گرفته شدند و با اعتماد بر این گروه و تکیه بر آنها، بسیاری از عربها از موقعیتهای حساس دولتی محروم شدند. نفوذ اتراک در دولت عباسیان از سال 232 آغاز تا 324ق، به طول انجامید. آغاز این نفوذ، آشکارا در زمانی بود که خلیفه عباسی، متوکل خواست پسر دوم خود، المعتز را در امر خلافت بر پسر اولش، المنتصر مقدم بدارد.
نویسنده، فضای اجتماعی عصر فارابی را چنین ترسیم نموده است: در آن روزگار، گروههای دینی در جزر و مدهای اجتماعی، تابع گروههای سیاسی بودند؛ مثلا اهل سنت در اثنای درخشش ستاره دولت ترکان، از آزادی و آرامش بهرهور بودند؛ برعکس شیعیان که آنان در سایه حکومت آلبویه تا حدودی به آرامش رسیدند. طبعا نزاع شدیدی بین دو گروه درگرفت و سرزمین مسلمانان را از خون رنگین ساخت. نزاع به گروههای اهل سنت با یکدیگر نیز سرایت کرد و این، زمانی بود که حنبلیها مانع دفن پیکر محمد بن جریر طبری (متوفی 310ق) شدند؛ چراکه وی اسم احمد بن حنبل را در ضمن اسامی فقها در کتابش (درباره اختلاف فقها) نیاورده بود.
وی مینویسد: خلفای عباسی، نظام مجالس خویش را از ایرانیان اقتباس کرده بودند. آنها مجالس غنا و آوازخوانی را نشر میدادند و با شاعران، مغنیان، ادیبان و اهل موسیقی و فکاهی رابطه خوبی داشتند و این گرچه دال بر فرورفتن آنها در لذات دنیایی و بیتوجهی نسبت به شؤون دولت است، از جهت دیگر بر زندگی راحتی که مردم فراهم میآوردند و رشد صنعت و تجارت و کشاورزی میکند.
نویسنده از حکومت اسماعیلیان و فاطمیان در زمان خلفای عباسی سخن به میان میآورد، سپس از مکتب فکری معتزله میگوید. این مکتب فکری در زمان مأمون، معتصم و واثق رونق پیدا کرد.
کتاب از چهار فصل تشکیل شده است. هرکدام از این فصول دارای مجموعههای متعددی است.
فصل اول کتاب به محیط سیاسی، اجتماعی و دینی عصر فارابی اختصاص یافته است. نویسنده در ابتدای این فصل به توضیح فضای سیاسی عصر فارابی و نفوذ اتراک در حکومت عباسیان میپردازد و میگوید: در عصر عباسیان، اتراک، ایرانیان، دیلمیان و سلجوقیان مجالی برای خدمت در حکومت عباسیان پیدا کردند؛ لذا آنها در لشکر و حکومت به خدمت گرفته شدند و با اعتماد بر این گروه و تکیه بر آنها، بسیاری از عربها از موقعیتهای حساس دولتی محروم شدند. نفوذ اتراک در دولت عباسیان از سال 232 آغاز تا 324ق، به طول انجامید. آغاز این نفوذ، آشکارا در زمانی بود که خلیفه عباسی، متوکل خواست پسر دوم خود، المعتز را در امر خلافت بر پسر اولش، المنتصر مقدم بدارد.
نویسنده، فضای اجتماعی عصر فارابی را چنین ترسیم نموده است: در آن روزگار، گروههای دینی در جزر و مدهای اجتماعی، تابع گروههای سیاسی بودند؛ مثلا اهل سنت در اثنای درخشش ستاره دولت ترکان، از آزادی و آرامش بهرهور بودند؛ برعکس شیعیان که آنان در سایه حکومت آلبویه تا حدودی به آرامش رسیدند. طبعا نزاع شدیدی بین دو گروه درگرفت و سرزمین مسلمانان را از خون رنگین ساخت. نزاع به گروههای اهل سنت با یکدیگر نیز سرایت کرد و این، زمانی بود که حنبلیها مانع دفن پیکر محمد بن جریر طبری (متوفی 310ق) شدند؛ چراکه وی اسم احمد بن حنبل را در ضمن اسامی فقها در کتابش (درباره اختلاف فقها) نیاورده بود.
وی مینویسد: خلفای عباسی، نظام مجالس خویش را از ایرانیان اقتباس کرده بودند. آنها مجالس غنا و آوازخوانی را نشر میدادند و با شاعران، مغنیان، ادیبان و اهل موسیقی و فکاهی رابطه خوبی داشتند و این گرچه دال بر فرورفتن آنها در لذات دنیایی و بیتوجهی نسبت به شؤون دولت است، از جهت دیگر بر زندگی راحتی که مردم فراهم میآوردند و رشد صنعت و تجارت و کشاورزی میکند.
نویسنده از حکومت اسماعیلیان و فاطمیان در زمان خلفای عباسی سخن به میان میآورد، سپس از مکتب فکری معتزله میگوید. این مکتب فکری در زمان مأمون، معتصم و واثق رونق پیدا کرد.
wikinoor: الفارابی
[ویکی نور] الفارابی (غالب). الفارابی، تألیف مصطفی غالب (معاصر)، کتابی است که به معرفی فارابی (حدود 260-339ق)، آثار و افکار ایشان اختصاص یافته است.
این اثر خالی از نظم، با مقدمه و زندگینامه فارابی آغاز شده، سپس افکار او در موضوعات مختلف مورد بحث قرار گرفته است.
در ابتدا به زندگی معلم ثانی اشاره شده است. نویسنده میگوید: آثار فارابی در منطق بسیار مشهور است؛ بهگونهای که ابنسینا، منطق و قیاس را از ایشان گرفته است. روش فارابی چنانکه معروف است همان روش ارسطو است با این تفاوت که ایشان برای برخی از مسائل منطق قواعدی وضع و مغالطات منطق را کشف کرد و برخی از مباحث موجز را بسط داد.
افکار منطقی فارابی همان شرح کتاب ارغنون (شش مقاله از تألیفات ارسطو در موضوع منطق) ارسطو است؛ لکن وی اهمیت این دانش را در امور عقلی و کشفی برای پی بردن به اعماق جواهر حقه در تمام موجودات درک کرد؛ لذا به تطبیق، تشریح و ترتیب مسائل مزبور در همه دیدگاههای فلسفیاش که در آنها مخالفان خود را نقد کرد – همان مخالفانی که وی را متهم به زندقه و باطنیگری میکردند - پرداخت.
ابویوسف یعقوب بن اسحاق کندی، معروف به ابوالحکما (801-873م)، الهیات ارسطو را به زبان عربی ترجمه نمود. پس از وی فارابی آن را شرح داد و بر آن تعلیقه زد. ایشان نظریات ارسطو را در الهیات و ماوراءالطبیعه منسجم نمود و بین ماهیت و وجود تمییز قائل شد و... فارابی در تعریف موجود اول میگوید: «موجود اول موجودی است که بذاته وجود دارد و برای وجود او سببی نیست، بلکه او سبب است برای وجود سایر موجودات. او از هر نوع نقصی مبراست؛ لذا وجود او پیشترین و برترین وجود است».
فارابی نظریه عقول دهگانه را در آثار خویش پذیرفته است این نظریه در حقیقت تحت تأثیر هیئت بطلمیوسی بوده که به نه فلک قائل بوده است؛ که از پایین به بالا عبارت است از: فلک قمر، فلک زهره، فلک عطارد، فلک شمس، فلک مریخ، فلک مشتری، فلک زحل، فلک ثوابت و فلک اطلس. حکمای مشاء برای هر فلکی عقلی قائل بودند که همراه با عقل اول، ده عقل مجرد کلی میشود.
این اثر خالی از نظم، با مقدمه و زندگینامه فارابی آغاز شده، سپس افکار او در موضوعات مختلف مورد بحث قرار گرفته است.
در ابتدا به زندگی معلم ثانی اشاره شده است. نویسنده میگوید: آثار فارابی در منطق بسیار مشهور است؛ بهگونهای که ابنسینا، منطق و قیاس را از ایشان گرفته است. روش فارابی چنانکه معروف است همان روش ارسطو است با این تفاوت که ایشان برای برخی از مسائل منطق قواعدی وضع و مغالطات منطق را کشف کرد و برخی از مباحث موجز را بسط داد.
افکار منطقی فارابی همان شرح کتاب ارغنون (شش مقاله از تألیفات ارسطو در موضوع منطق) ارسطو است؛ لکن وی اهمیت این دانش را در امور عقلی و کشفی برای پی بردن به اعماق جواهر حقه در تمام موجودات درک کرد؛ لذا به تطبیق، تشریح و ترتیب مسائل مزبور در همه دیدگاههای فلسفیاش که در آنها مخالفان خود را نقد کرد – همان مخالفانی که وی را متهم به زندقه و باطنیگری میکردند - پرداخت.
ابویوسف یعقوب بن اسحاق کندی، معروف به ابوالحکما (801-873م)، الهیات ارسطو را به زبان عربی ترجمه نمود. پس از وی فارابی آن را شرح داد و بر آن تعلیقه زد. ایشان نظریات ارسطو را در الهیات و ماوراءالطبیعه منسجم نمود و بین ماهیت و وجود تمییز قائل شد و... فارابی در تعریف موجود اول میگوید: «موجود اول موجودی است که بذاته وجود دارد و برای وجود او سببی نیست، بلکه او سبب است برای وجود سایر موجودات. او از هر نوع نقصی مبراست؛ لذا وجود او پیشترین و برترین وجود است».
فارابی نظریه عقول دهگانه را در آثار خویش پذیرفته است این نظریه در حقیقت تحت تأثیر هیئت بطلمیوسی بوده که به نه فلک قائل بوده است؛ که از پایین به بالا عبارت است از: فلک قمر، فلک زهره، فلک عطارد، فلک شمس، فلک مریخ، فلک مشتری، فلک زحل، فلک ثوابت و فلک اطلس. حکمای مشاء برای هر فلکی عقلی قائل بودند که همراه با عقل اول، ده عقل مجرد کلی میشود.
wikinoor: الفارابی_(غالب)