الف کش

لغت نامه دهخدا

الف کش. [ اَ ل ِ ک َ / ک ِ ] ( نف مرکب )سودای بلاشرط که برنگردد مانند خطکش که مصطلح دلالان نخاس است. ( از بهار عجم ) ( از آنندراج ). معامله فسخ نشدنی در اصطلاح برده فروشان و چارپافروشان :
دو جهان حسرت بالات الف کش دارد
سرو را با تو بیک فاخته دعوی نرسد.
کلیم ( از بهار عجم و آنندراج ).

فرهنگ فارسی

سودای بلا شرط که بر نگردد مانند خط کش که مصطلح دلالان نخاس است .

پیشنهاد کاربران

بپرس