مرا کنف کفن است الغیاث ازین موطن
مرا مقر سقر است الامان ازین منشا.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 14 ).
الغیاث ای تو غیاث المستغیث زین دو شاخه اختیارات خبیث.
مولوی.
ابتلایم میکنی آه الغیاث ای ذکور از ابتلایت چون اناث.
مولوی.
ببوی الغیاث از ما برآیدکه ای باد از کجا آوردی این بوی.
سعدی.
درد ما را نیست درمان الغیاث هجر ما را نیست پایان الغیاث.
حافظ.