الغا کردن

لغت نامه دهخدا

الغا کردن. [ اِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) باطل کردن. بی بهره کردن. ( ناظم الاطباء ). بیفکندن چیزی را. رجوع به الغا شود.

مترادف ها

quash (فعل)
باطل کردن، نقض کردن، له کردن، با ضربه زدن، الغا کردن

پیشنهاد کاربران

پس گرفتن، براندازی کردن، برانداختن، برافکنی کردن، برافکندن، از - میان - برداشتن، از میان بردن، دور ریختن، نامعتبر کردن، بەهم زدن، بیهودە کردن، تباە کردن، پوچ کردن، از کار انداختن، قانون - زدایی کردن، آیین - زدایی کردن
اِلغا کَردَن: پس گرفتن، براندازی کردن، برانداختن، برافکنی کردن، برافکندن، از - میان - برداشتن، از میان بردن، دور ریختن، نامعتبر کردن، بەهم زدن، بیهودە کردن، تباە کردن، پوچ کردن، از کار انداختن، قانون - زدایی کردن، آیین - زدایی کردن

بپرس