الغا کردن
لغت نامه دهخدا
مترادف ها
باطل کردن، نقض کردن، له کردن، با ضربه زدن، الغا کردن
پیشنهاد کاربران
پس گرفتن، براندازی کردن، برانداختن، برافکنی کردن، برافکندن، از - میان - برداشتن، از میان بردن، دور ریختن، نامعتبر کردن، بەهم زدن، بیهودە کردن، تباە کردن، پوچ کردن، از کار انداختن، قانون - زدایی کردن، آیین - زدایی کردن
اِلغا کَردَن: پس گرفتن، براندازی کردن، برانداختن، برافکنی کردن، برافکندن، از - میان - برداشتن، از میان بردن، دور ریختن، نامعتبر کردن، بەهم زدن، بیهودە کردن، تباە کردن، پوچ کردن، از کار انداختن، قانون - زدایی کردن، آیین - زدایی کردن