الغ. [ اِ ] ( اِ ) نلک. یا الج است که در تداول مردم گناباد نوعی از گوجه پیوندناشده است. در تداول مردم آذربایجان اَلچَه. گوجه را گویند مطلقاً.
الغ. [ اُ ل ُ ] ( ترکی ، ص ) بزرگ. مقابل کوچک. ( هفت قلزم ) ( شرفنامه منیری ) ( برهان قاطع ). کلان و بزرگ ، و این لفظ ترکی است. ( غیاث اللغات ) :
پس ایاز مهرافزا برجهید
پیش تخت آن الغ سلطان دوید.
مولوی.
مؤمن و ترسا، جهود و گبر و مغجمله را رو سوی آن سلطان الغ.
مولوی.
شد محمد الب الغ خوارزمشاه در قتال سبزوار بی پناه.
مولوی.
|| توانا و قادر. ( فرهنگ ناظم الاطباء ).