لغت نامه دهخدا
العاب. [ اِ ] ( ع مص ) لعاب رفتن از دهان و لعاب ناک شدن دهان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). لعاب داشتن دهان بچه و جاری شدن آن. ( از اقرب الموارد ). || بر بازی انگیختن یا آوردن چیزی که بدان بازی کنند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). واداشتن ببازی یا اسباب بازی آوردن برای دختر. ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ معین
(اِ ) [ ع . ] (مص م . ) به بازی انگیختن .