الظاظ. [ اِ ] ( ع مص ) ملازم گرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). ملازم گرفتن و ملازم شدن. ( مؤید الفضلاء ). لازم بودن چیزی را. ( منتهی الارب ). مداومت کردن. لازم گرفتن و جدا نشدن از چیزی. ترک نکردن چیزی ، و منه : الظوا بیاذاالجلال و الاکرام ؛ یعنی لازم گیرید ذکریا ذاالجلال والاکرام را. ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). || مقیم بودن بجایی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || دایم شدن باران. ( تاج المصادر بیهقی ). پیوسته باریدن باران. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || ستیهیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ستیزه کردن. الحاح. ( از اقرب الموارد ). مداومت کردن بر چیزی.