الط

لغت نامه دهخدا

الط. [ اَ ل ُ ] ( رومی ، اِ ) بلغت رومی ریحانی است که او را سیسنبر گویند، و آن حشیشی باشد میان نعناع و پودینه ، فواق را نافع باشد. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). سوسنبر. ( تحفه حکیم مؤمن ) ( فرهنگ نظام ). در فهرست مخزن الادویه آمده : الط نمام است و نماما و نمام الملک و هرقولیون نیز نامند و آن سیسنبر یا سوسنبر است - انتهی. رجوع به سیسنبر شود.

الط. [ اَ ل َطط ]( ع ص ) مرد دندان افتاده و کرم خورده دندان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). آنکه دندانهای او افتاده باشد یا فروریخته و بیخ آن بر جای مانده باشد. ( از اقرب الموارد ). آنکه دندانش از بیخ افتاده باشد. ( مهذب الاسماء ).

فرهنگ فارسی

مرد دندان افتاده و کرم خورده دندان

پیشنهاد کاربران

بپرس