[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
سوء (۱۶۷ بار)
(به ضمّ س) بد و به فتح آن بدی. به عبارت دیگر، به ضمّ سین اسم و به فتح آن مصدر است چنانکه در صحاح و قاموس و اقرب و المنجمد گفته است ولی بیضاوی و زمخشری سوء (به ضم سین) را ذیل آیه 49 بقره مصدر دانستهاند. و مصدر آن متعدی میباشد. ولی «ساء یسوء سواء» لازم است. راغب گوید: سوء به ضم سین هر چیز اندوه آور است... در اقرب گوید «سائه... سؤاً» به او کار ناپسند کرد یا او را محزون نمود. سوء (به فتح س) در قرآن کریم 9 بار و به ضم آن پنجاه بار آمده است . به نظر نگارنده در 9 آیه که سوء به فتح سین آمده همه مصدر به معنی فاعل است مثل و یعنی بر آنها است بلای حزن آور یا حادثه مکروه آور و مثل . حقّا که آنهامردمان بد کار، فاسق بودند. در آیه اول سوء را به ضمّ نیز خواندهاند . در جاهائیکه سوء به ضمّ آمده است و در معنی خود به کار رفته مثل . وارد میکردند بر شما عذاب بد را. گویا از اضافه سوء به عذاب با انکه عذاب همهاش بد و ناگوار است، شدّت آن مراد است مثل عذاب الیم، عذاب شدید. . با نعمت و فضل خدا برگشتند و حادثه بدی به آنهانرسید. سوأی مؤنث اسوء است مانند حسنی مؤنث احسن و یا مصدر است مثل بشری (اقرب) عاقبة خبر کان و سوأی اسم آن است مثل «وَ کانَ حَقّاً عَلَیْنا نَصْرُ الْمُؤمِنینَ» و جمله «اَنْ کَذَّبُوا» در مقام تعلیل است یعنی: سپس نتیجه بدتر و حالت رسوخ کفر، عاقبت بدکاران شد زیرا که ایات خدا را تکذیب کردند و این کلمه فقط یکبار در قرآن آمده است. بعضی «سوآی» را مفعول «اَسآؤا» گرفته و «اَنْ کَذَّبُوا» را خبر کان دانستهاند یعنی: عاقبت بدکاران به تکذیب و کفر منجر شد در المیزان فرموده: گرچه این معنی فی نفسه درست است ولی معنی اول مناسب مقام است . سیّء وصف است به معنی بد و قبیح . حیله بد نمیگیرد مگر حیله گر را . «کُلِّ ذلِکَ» اشاره است به کارهای نیک و بد در آیات گذشته یعنی: کارهای قبیح از میان آنچه گفته شد نزد خدایت ناپسند است. سیئة مؤنث سیّیء است و آن پیوسته وصف آید مثل خصلت سیئه عادت سیئه و انثال آن اگر آن را لازم گرفتیم به معنی بد و قبیح است و اگر متعدی دانستیم معنای بد آور و محزون کننده میدهد. جمع آن در قرآن سیئات است . سیئه در آیه بد و گناه است . و آن در قرآن به معنی آثار گناه و گناه و شفاعت بد و عذاب و غیره آمده است رجوع به «غفز». سوءة: چیزیکه ظهورش ناپسند است (المنار) لذا به طور کنایه بع فرح و آلت رجولیت و جسد میّت و غیره گفته شده در صحاح و قاموس آن را عورت. فاحشه (کاربد) و در مفردات کنایه از فرج گفته. در نهایه گوید: سوأة در اصل به معنی فرج و سپس به هر چه ظهورش شرم آور است گفته شده. . مراد از سوأة در اینجا جسد میت است یعنی خدا کلاغی فرستاد که زمین را میکاوید تا به او نشان دهد چگونه جشد برادرش را زیر زمین پنهان کند. . لباس سوأةهای مردم را که دیده شدن آنها را خوش ندارند میپوشاند. . مراد از سوأة عورت زن و مرد است ایضاً در آیه . از مجمع آمدن سوأة میتوان فهمید که مراد عورتین هر دو از آدم و زنش است . * . به نظرم سیء به معنی اندوه است یعنی چون فرستادگان ما پیش لوط آمدند از آمدنشان غمگین شد، ایضاً در . و در آیه . تا رویتان را غمگین کنند است که اثر غم در وجه انسان نمایان میشود. * . سوء آن است این تغییر رنگ ضرری نخواهد داشت یعنی دستت را به گریبان خود جمع کن تا سفید و روشن بدون آفت خارج شود. بعضیها سوختن احتمال دادهاند یعنی دستت نمیسوزد. این لفظ در سوره نمل:12. و قصص:31 نیز آمده در المیزان فرموده: ظاهراً این قید تعریض به تورات فعلی است که در سفر خروج باب چهارم آیه 6 گوید: دست موسی مثل برف مبروص (پیس) شد. * . این ایه در «حبط» گذشت و در «غفر» دیده شود. در تمام آیات قرآن است مثل و و درباره هیچ یک یغفر السیّئات نیامده مگر در آیه . که به جای تکفیر تجاوز آمده است و این ظاهراً از آن جهت است که «کفر» در لغت به معنی پوشاندن است و در علاج بدیها و ناپسندها تعبیر پوشاندن آنها مناسب است.
سوء (۱۶۷ بار)
(به ضمّ س) بد و به فتح آن بدی. به عبارت دیگر، به ضمّ سین اسم و به فتح آن مصدر است چنانکه در صحاح و قاموس و اقرب و المنجمد گفته است ولی بیضاوی و زمخشری سوء (به ضم سین) را ذیل آیه 49 بقره مصدر دانستهاند. و مصدر آن متعدی میباشد. ولی «ساء یسوء سواء» لازم است. راغب گوید: سوء به ضم سین هر چیز اندوه آور است... در اقرب گوید «سائه... سؤاً» به او کار ناپسند کرد یا او را محزون نمود. سوء (به فتح س) در قرآن کریم 9 بار و به ضم آن پنجاه بار آمده است . به نظر نگارنده در 9 آیه که سوء به فتح سین آمده همه مصدر به معنی فاعل است مثل و یعنی بر آنها است بلای حزن آور یا حادثه مکروه آور و مثل . حقّا که آنهامردمان بد کار، فاسق بودند. در آیه اول سوء را به ضمّ نیز خواندهاند . در جاهائیکه سوء به ضمّ آمده است و در معنی خود به کار رفته مثل . وارد میکردند بر شما عذاب بد را. گویا از اضافه سوء به عذاب با انکه عذاب همهاش بد و ناگوار است، شدّت آن مراد است مثل عذاب الیم، عذاب شدید. . با نعمت و فضل خدا برگشتند و حادثه بدی به آنهانرسید. سوأی مؤنث اسوء است مانند حسنی مؤنث احسن و یا مصدر است مثل بشری (اقرب) عاقبة خبر کان و سوأی اسم آن است مثل «وَ کانَ حَقّاً عَلَیْنا نَصْرُ الْمُؤمِنینَ» و جمله «اَنْ کَذَّبُوا» در مقام تعلیل است یعنی: سپس نتیجه بدتر و حالت رسوخ کفر، عاقبت بدکاران شد زیرا که ایات خدا را تکذیب کردند و این کلمه فقط یکبار در قرآن آمده است. بعضی «سوآی» را مفعول «اَسآؤا» گرفته و «اَنْ کَذَّبُوا» را خبر کان دانستهاند یعنی: عاقبت بدکاران به تکذیب و کفر منجر شد در المیزان فرموده: گرچه این معنی فی نفسه درست است ولی معنی اول مناسب مقام است . سیّء وصف است به معنی بد و قبیح . حیله بد نمیگیرد مگر حیله گر را . «کُلِّ ذلِکَ» اشاره است به کارهای نیک و بد در آیات گذشته یعنی: کارهای قبیح از میان آنچه گفته شد نزد خدایت ناپسند است. سیئة مؤنث سیّیء است و آن پیوسته وصف آید مثل خصلت سیئه عادت سیئه و انثال آن اگر آن را لازم گرفتیم به معنی بد و قبیح است و اگر متعدی دانستیم معنای بد آور و محزون کننده میدهد. جمع آن در قرآن سیئات است . سیئه در آیه بد و گناه است . و آن در قرآن به معنی آثار گناه و گناه و شفاعت بد و عذاب و غیره آمده است رجوع به «غفز». سوءة: چیزیکه ظهورش ناپسند است (المنار) لذا به طور کنایه بع فرح و آلت رجولیت و جسد میّت و غیره گفته شده در صحاح و قاموس آن را عورت. فاحشه (کاربد) و در مفردات کنایه از فرج گفته. در نهایه گوید: سوأة در اصل به معنی فرج و سپس به هر چه ظهورش شرم آور است گفته شده. . مراد از سوأة در اینجا جسد میت است یعنی خدا کلاغی فرستاد که زمین را میکاوید تا به او نشان دهد چگونه جشد برادرش را زیر زمین پنهان کند. . لباس سوأةهای مردم را که دیده شدن آنها را خوش ندارند میپوشاند. . مراد از سوأة عورت زن و مرد است ایضاً در آیه . از مجمع آمدن سوأة میتوان فهمید که مراد عورتین هر دو از آدم و زنش است . * . به نظرم سیء به معنی اندوه است یعنی چون فرستادگان ما پیش لوط آمدند از آمدنشان غمگین شد، ایضاً در . و در آیه . تا رویتان را غمگین کنند است که اثر غم در وجه انسان نمایان میشود. * . سوء آن است این تغییر رنگ ضرری نخواهد داشت یعنی دستت را به گریبان خود جمع کن تا سفید و روشن بدون آفت خارج شود. بعضیها سوختن احتمال دادهاند یعنی دستت نمیسوزد. این لفظ در سوره نمل:12. و قصص:31 نیز آمده در المیزان فرموده: ظاهراً این قید تعریض به تورات فعلی است که در سفر خروج باب چهارم آیه 6 گوید: دست موسی مثل برف مبروص (پیس) شد. * . این ایه در «حبط» گذشت و در «غفر» دیده شود. در تمام آیات قرآن است مثل و و درباره هیچ یک یغفر السیّئات نیامده مگر در آیه . که به جای تکفیر تجاوز آمده است و این ظاهراً از آن جهت است که «کفر» در لغت به معنی پوشاندن است و در علاج بدیها و ناپسندها تعبیر پوشاندن آنها مناسب است.
wikialkb: السّوْء