الزم
لغت نامه دهخدا
- امثال :
الزم للمرء من احدی طبائعه .
الزم للمرء من ظله.
الزم من ابن قرصع.
الزم من الذنب .
الزم من الیمین للشمال .
الزم من شعرات القص .
الزم. [ اَ زَ ] ( اِخ ) از دیههای لاریجان و چراگاه است. ( از مازندران و استراباد رابینو ص 114 و ترجمه همین کتاب ص 154 ).
فرهنگ فارسی
( صفت ) بایسته تر دربای تر.
از دیه های لاریجان و چراگاه است
فرهنگ عمید
۲. لازم ترین.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید