الحی
لغت نامه دهخدا
الحی. [ اَ ] ( ع اِ ) اَلح. ج ِ لَحْی. ( از اقرب الموارد ). رجوع به لحی شود.
فرهنگ فارسی
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
حیی (۱۸۴ بار)
«حَیّ» از مادّه «حیات» به معنای زندگی است، و این واژه مانند هر صفت مشبّهه دیگر، دلالت بر دوام و ثبات دارد و بدیهی است که حیات در خداوند حیات حقیقی است; چرا که حیاتش عین ذات او است، نه همچون موجودات زنده در عالم خلقت که حیات آنها عارضی است و لذا گاهی زنده اند و سپس می میرند، اما در خداوند چنین نیست.
زنده. زنده رااز مرده و مرده را از زنده خارج میکنی . در صحاح گوید: حیاة ضدّ موت و حیّ ضدّمیّت است نا گفته نماند: حیات در کلام اللّه مجید به حیات عادی انسان و حیوان و نبات، و بحیّات دینی و ایمانی گفته شده مثل و نحو و نحو که در این آیه مراد از «اَحْیَیْناهُ» حیات دینی و بصیرت است . و نیز به حیات آخرت اطلاق شده مثل و هکذا به آدم فهیم و عاقل حیّ گفته شده اینک چند آیه را بررسی میکنیم: * . در این آیه مثل چند آیه دیگر زنده شدن زمین مورد نظر است. ممکن است بگوئید زنده شدن زمین همان روئیدن تخمها و دانههای درون زمین است ولی با مراجعه به آیه دیگر خواهیم دید که زمین قطع نظر از دانهها شخصاً زنده میشود گرچه بر ما محسوس نیست چنین است اهتراز به معنی جنبش و حرکت و «رَبَتْ» به معنی بالا آمدن مثل آمدن خمیر است علی هذا خاک شخصاً حرکت میکند و مثل خمیر میآید یعنی: زمین را خشک و افسرده بینی و چون آب بر آن نازل کردیم بجنبد و بر آید و از همه گیاهان به جهتانگیز میرویاند. * . به نظر میآید این آیه مانند تسبیب و دلالت بر کار است مثلا گوئیم آنکه ابتدا هواپیما را طرح ریزی کرد گویا همه هواپیماها را او ساخته است و آنکه بر تأسیس بیمارستان ذلالت کرده گویا همه بیمازستانها را او ساخته است . هکذا چون قتل عدوانی یک فرد زیر بنای قتلهای دیگر و احیاء یک فرد پایه احیاهای دیگر است لذا گوئیم هر که یک فرد را کشت مثل آن است که همه را کشته الخ . و یا منظور آن است مه افراد بشر از نظر خدای سبحان به حکم یک پیکرند قاتل یک نفر مثل قاتل همه و محیی یکی مانند احیا کننده همه است . * استحیاء طلب حیات و به معنی زنده نگاه داشتن و آن را خواستن است آیه درباره بیان مصیبت بنی اسرائیل است که فرعون برای جلوگیری از تولّد حضرت موسی پسران آنها را سر میبریدند معنی آیه چنین است: عذاب بد را به شما تحمیل میکردند و آن این بود که پسرانتان را میکشتند و زنانتان را زنده نگه میداشتند و زنده ماندن آنها را طالب بودند، شاید از آن جهت که خدمتکار فرعونیان باشند و بعضی گفتهاند: ممکن است مراد از بین بردن عفت باشد یعنی کاری میکردند که سبب زوال حیاء آنها بود ولی از کلمه «یُقَتِّلونَ وَ یَذْبِحُونَ» که همیشه قبل از این کلمه آمده است مانع از این حمل میباشد . * نا گفته نماند زنده آن است که چهار عمل جذب، دفع، حرکت و تولید مثل داشته باشد مثل انسان و حیوان و علف زنده. و اگر دارای این خواص نباشد مرده است. دانه و تخم تا زیر خاک نرفته است مرده و بی حرکت است و سلّول خفتهای میان آن هست ولی چون زیر خاک رفت در اثر حرارت و رطوبت به حرکت میآید و زنده شده رشد مینماید و چون به گیاه مبدّل گردید دانهها و تخمهای خود را که در نوبت خود مردهاند به زمین میریزند و بدین شکل زنده از مرده و بالعکس بیرون میآید و این عمل از اسرار عجیب خلقت و در جهان دائمی است، زنده شدن و روئیدن انسانها از زمین در روز قیامت به آن تشبیه شده است معنی آیه اوّل چنین است: خدا شکافنده دانه و هسته است زنده را از مرده خارج میکند و بیرون آورنده مرده از زنده است آن است خدا. پس به کجا میروید؟!. * آیه عجیبی است در بیان موقعیّت قصاص. کوتاهترین جمله در جاهلیّت در این باره آن بود که میگفتند: «القتل انفی للقتل» ولی قرآن با این کلمه «فی الْقِصاصِ حَیاةٌ» آن را از رونق انداخت. نا گفته نماند اگر قاتل در مقابل قتل کشته شود دیگران به قتل مردم جری نمیشوند و آن سبب محفوظ ماندن خونهاست لذا قرآن فرمود: ای خردمندان در قصاص حیات هست. * . در مجمع از ابوعبیده نقل میکند که حیوان (بر وزن قمران) و حیات هر دو به یک معنی است قاموس نیز چنین گوید. یعنی: این زندگی دنیا فقط مشغولیّت و بازیچه است و خانه آخرت آن زندگی حقیقی است ای کاش میدانستند. در اقرب نقل است که مراد از آن حیاتی است که مرگ در پی ندارد. * ، ، ، ، . حیّ از اسماء حسنی است و آن صفت مشیهه است و دلالت بر دوام و ثبات دارد. حیات خداوند عین ذات اوست، حیات همه موجودات از خداست و از آنها قابل انفکاک است ولی حیات خدا از خدا قابل انفکاک نیست. دلیل این مطلب قید «اَلَّذی لا یَمُوت» است که گذشت یعنی: زندهای که هرگز مرگ ندارد و آیه «هُوَالْحَیُّ لااِلهَ اِلّا هُوَ» که قصر حقیقی است یعنی زنده واقعی و حقیقی فقط او است و زندگی سایر موجودات عارضی و از جانب غیر است و حکم هلاکت بر آنها عمومیّت دارد . اگر گویند: چه میگوئید در خلود قیامت که اهل بهشت و جهنّم زنده بودنشان ابدی است؟ اگر گویند: چه میگوئید در خلود قیامت که اهل بهشت و جهنّم زنده بودنشان ابدی است؟ گوئیم: ابدیّت و خلودشان از جانب خداست نه عین وجودشان. * . تحیّت: هر دعا و ثنا و تعارفی است که شخص در روبرو شدن با شخص دیگر بر زبان میآورد و آن در اصل، مصدر حیّاک اللّه است (المنار) . نظر به اصل مادّه، معنای زنده ماندن و زنده نگه داشتن میدهد چنانکه مجمع آن را سلام کردن و بقا گفته و راغب گوید: آن را حیات است و سپس دعا بر حیات را تحیّت گفتهاند. در اقرب میگوید: «حیاه اللّه تحیّة» یعنی خدا عمر او را زیاد کند. علی هذا تحیّت اعمّ از سلام کردن است و سلام کردن از مصادیق آن میباشد چنامکه در مجمع ذیل آیه فوق از امام باقر و صادق علیهما السلام نقل شده که تحیّت سلام کردن و سایر نیکیهاست . و روایت هست: کنیزی طلقه ریحانی پیش امام حسین صلوات اللّه علیه آورد، حضرت او را آزاد کرد، گفتند: یک طاقه ریحان چه ارزشی دارد تا او را آزاد کنی؟ فرمود: خدا ما را چنین ادب فرموده آنگاه امام علیه السلام آیه «وَ اِذا حُبّیتُمْ...» را خواند و فرمود: بهتر از هدیه او آزاد کردنش بود و از آیه نیز روشن میشود که سلام کردن از مصادیق تحیّت است . معنی آیه اوّل چنین است: چون به شما از کسی تحیّتی بهتر از آن یا مثل آن را برگردانید خدا بر همه چیز حسابگر است. اگر سلام کردن را مصداق آیه بگیریم معنی آن است چون کسی به شما سلام علیکم گفت در مقابل سلام علیکم و یا سلام علیکم و رحمة اللّه بگوئید و اگر نیکوئی دیگری و یا دعائی را مصذاق بدانیم مراد آن میشود که با مثل آن یا با بهتر از آن تلافی کنید. * چون به خانهها وارد شدید بر خودتان سلام کنید آن تحیّتی است از جانب خدا مبارک و پاکیزه است . در مجمع از حضرت صادق علیه السلام نقل است که آن، سلام شخص بر اهل بیت است و آنها جواب میدهند و آن سلام شماست بر خودتان «تَحِیَّةُ مِنْ عِنْدِاللّه» مشعر آن است که سلام کردن به جای تحیّاتیکه در جاهلیّت بود تشریع شده است .
حیی (۱۸۴ بار)
«حَیّ» از مادّه «حیات» به معنای زندگی است، و این واژه مانند هر صفت مشبّهه دیگر، دلالت بر دوام و ثبات دارد و بدیهی است که حیات در خداوند حیات حقیقی است; چرا که حیاتش عین ذات او است، نه همچون موجودات زنده در عالم خلقت که حیات آنها عارضی است و لذا گاهی زنده اند و سپس می میرند، اما در خداوند چنین نیست.
زنده. زنده رااز مرده و مرده را از زنده خارج میکنی . در صحاح گوید: حیاة ضدّ موت و حیّ ضدّمیّت است نا گفته نماند: حیات در کلام اللّه مجید به حیات عادی انسان و حیوان و نبات، و بحیّات دینی و ایمانی گفته شده مثل و نحو و نحو که در این آیه مراد از «اَحْیَیْناهُ» حیات دینی و بصیرت است . و نیز به حیات آخرت اطلاق شده مثل و هکذا به آدم فهیم و عاقل حیّ گفته شده اینک چند آیه را بررسی میکنیم: * . در این آیه مثل چند آیه دیگر زنده شدن زمین مورد نظر است. ممکن است بگوئید زنده شدن زمین همان روئیدن تخمها و دانههای درون زمین است ولی با مراجعه به آیه دیگر خواهیم دید که زمین قطع نظر از دانهها شخصاً زنده میشود گرچه بر ما محسوس نیست چنین است اهتراز به معنی جنبش و حرکت و «رَبَتْ» به معنی بالا آمدن مثل آمدن خمیر است علی هذا خاک شخصاً حرکت میکند و مثل خمیر میآید یعنی: زمین را خشک و افسرده بینی و چون آب بر آن نازل کردیم بجنبد و بر آید و از همه گیاهان به جهتانگیز میرویاند. * . به نظر میآید این آیه مانند تسبیب و دلالت بر کار است مثلا گوئیم آنکه ابتدا هواپیما را طرح ریزی کرد گویا همه هواپیماها را او ساخته است و آنکه بر تأسیس بیمارستان ذلالت کرده گویا همه بیمازستانها را او ساخته است . هکذا چون قتل عدوانی یک فرد زیر بنای قتلهای دیگر و احیاء یک فرد پایه احیاهای دیگر است لذا گوئیم هر که یک فرد را کشت مثل آن است که همه را کشته الخ . و یا منظور آن است مه افراد بشر از نظر خدای سبحان به حکم یک پیکرند قاتل یک نفر مثل قاتل همه و محیی یکی مانند احیا کننده همه است . * استحیاء طلب حیات و به معنی زنده نگاه داشتن و آن را خواستن است آیه درباره بیان مصیبت بنی اسرائیل است که فرعون برای جلوگیری از تولّد حضرت موسی پسران آنها را سر میبریدند معنی آیه چنین است: عذاب بد را به شما تحمیل میکردند و آن این بود که پسرانتان را میکشتند و زنانتان را زنده نگه میداشتند و زنده ماندن آنها را طالب بودند، شاید از آن جهت که خدمتکار فرعونیان باشند و بعضی گفتهاند: ممکن است مراد از بین بردن عفت باشد یعنی کاری میکردند که سبب زوال حیاء آنها بود ولی از کلمه «یُقَتِّلونَ وَ یَذْبِحُونَ» که همیشه قبل از این کلمه آمده است مانع از این حمل میباشد . * نا گفته نماند زنده آن است که چهار عمل جذب، دفع، حرکت و تولید مثل داشته باشد مثل انسان و حیوان و علف زنده. و اگر دارای این خواص نباشد مرده است. دانه و تخم تا زیر خاک نرفته است مرده و بی حرکت است و سلّول خفتهای میان آن هست ولی چون زیر خاک رفت در اثر حرارت و رطوبت به حرکت میآید و زنده شده رشد مینماید و چون به گیاه مبدّل گردید دانهها و تخمهای خود را که در نوبت خود مردهاند به زمین میریزند و بدین شکل زنده از مرده و بالعکس بیرون میآید و این عمل از اسرار عجیب خلقت و در جهان دائمی است، زنده شدن و روئیدن انسانها از زمین در روز قیامت به آن تشبیه شده است معنی آیه اوّل چنین است: خدا شکافنده دانه و هسته است زنده را از مرده خارج میکند و بیرون آورنده مرده از زنده است آن است خدا. پس به کجا میروید؟!. * آیه عجیبی است در بیان موقعیّت قصاص. کوتاهترین جمله در جاهلیّت در این باره آن بود که میگفتند: «القتل انفی للقتل» ولی قرآن با این کلمه «فی الْقِصاصِ حَیاةٌ» آن را از رونق انداخت. نا گفته نماند اگر قاتل در مقابل قتل کشته شود دیگران به قتل مردم جری نمیشوند و آن سبب محفوظ ماندن خونهاست لذا قرآن فرمود: ای خردمندان در قصاص حیات هست. * . در مجمع از ابوعبیده نقل میکند که حیوان (بر وزن قمران) و حیات هر دو به یک معنی است قاموس نیز چنین گوید. یعنی: این زندگی دنیا فقط مشغولیّت و بازیچه است و خانه آخرت آن زندگی حقیقی است ای کاش میدانستند. در اقرب نقل است که مراد از آن حیاتی است که مرگ در پی ندارد. * ، ، ، ، . حیّ از اسماء حسنی است و آن صفت مشیهه است و دلالت بر دوام و ثبات دارد. حیات خداوند عین ذات اوست، حیات همه موجودات از خداست و از آنها قابل انفکاک است ولی حیات خدا از خدا قابل انفکاک نیست. دلیل این مطلب قید «اَلَّذی لا یَمُوت» است که گذشت یعنی: زندهای که هرگز مرگ ندارد و آیه «هُوَالْحَیُّ لااِلهَ اِلّا هُوَ» که قصر حقیقی است یعنی زنده واقعی و حقیقی فقط او است و زندگی سایر موجودات عارضی و از جانب غیر است و حکم هلاکت بر آنها عمومیّت دارد . اگر گویند: چه میگوئید در خلود قیامت که اهل بهشت و جهنّم زنده بودنشان ابدی است؟ اگر گویند: چه میگوئید در خلود قیامت که اهل بهشت و جهنّم زنده بودنشان ابدی است؟ گوئیم: ابدیّت و خلودشان از جانب خداست نه عین وجودشان. * . تحیّت: هر دعا و ثنا و تعارفی است که شخص در روبرو شدن با شخص دیگر بر زبان میآورد و آن در اصل، مصدر حیّاک اللّه است (المنار) . نظر به اصل مادّه، معنای زنده ماندن و زنده نگه داشتن میدهد چنانکه مجمع آن را سلام کردن و بقا گفته و راغب گوید: آن را حیات است و سپس دعا بر حیات را تحیّت گفتهاند. در اقرب میگوید: «حیاه اللّه تحیّة» یعنی خدا عمر او را زیاد کند. علی هذا تحیّت اعمّ از سلام کردن است و سلام کردن از مصادیق آن میباشد چنامکه در مجمع ذیل آیه فوق از امام باقر و صادق علیهما السلام نقل شده که تحیّت سلام کردن و سایر نیکیهاست . و روایت هست: کنیزی طلقه ریحانی پیش امام حسین صلوات اللّه علیه آورد، حضرت او را آزاد کرد، گفتند: یک طاقه ریحان چه ارزشی دارد تا او را آزاد کنی؟ فرمود: خدا ما را چنین ادب فرموده آنگاه امام علیه السلام آیه «وَ اِذا حُبّیتُمْ...» را خواند و فرمود: بهتر از هدیه او آزاد کردنش بود و از آیه نیز روشن میشود که سلام کردن از مصادیق تحیّت است . معنی آیه اوّل چنین است: چون به شما از کسی تحیّتی بهتر از آن یا مثل آن را برگردانید خدا بر همه چیز حسابگر است. اگر سلام کردن را مصداق آیه بگیریم معنی آن است چون کسی به شما سلام علیکم گفت در مقابل سلام علیکم و یا سلام علیکم و رحمة اللّه بگوئید و اگر نیکوئی دیگری و یا دعائی را مصذاق بدانیم مراد آن میشود که با مثل آن یا با بهتر از آن تلافی کنید. * چون به خانهها وارد شدید بر خودتان سلام کنید آن تحیّتی است از جانب خدا مبارک و پاکیزه است . در مجمع از حضرت صادق علیه السلام نقل است که آن، سلام شخص بر اهل بیت است و آنها جواب میدهند و آن سلام شماست بر خودتان «تَحِیَّةُ مِنْ عِنْدِاللّه» مشعر آن است که سلام کردن به جای تحیّاتیکه در جاهلیّت بود تشریع شده است .
wikialkb: الْحَی
دانشنامه عمومی
پیشنهاد کاربران
شهرستان، منطقه