الحق و الانصاف. [ اَ ح َق ْ ق ُ وَل ْ اِ ] ( ع اِ مرکب ) حق و داد. حقیقت و عدالت. || ( ق مرکب ) در تداول عامه ، براستی و از روی انصاف. راستی. واقعاً. انصافاً. حقاً. بیشک. بی شبهه.
فرهنگ فارسی
از روی داد و راستی از سر راستی و داد و رزی انصافا حقا : الحق و الا نصاف شجاعت بخرج داد . حق و داد و حقیقت و عدالت