الحجه

لغت نامه دهخدا

( الحجة ) الحجة. [ اَ ح ُج ْ ج َ ] ( ع اِ ) کلمه ایست بجای اناحاقن ( حاقن ، آنکه بول خود را حبس کرده باشد )، که شاگردان در مقام کسب اجازه به استاد معلم میگفتند. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

کلمه ایست بجای انا حاقن

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی نَّسِیءُ: تأخیر انداختن - تأخیر انداخته شده (رسم عرب در جاهلیت چنین بود که وقتی دلشان میخواست در یکی از چهار ماه حرام که جنگ در آنها حرام بوده جنگ کنند موقتا حرمت آن ماه را برداشته به ماهی دیگر میدادند تا از طرفی مقصودشان فراهم گردد و از طرفی تعداد ماههای حرام...
معنی یُوَاطِئُواْ: که هماهنگ و مطابق سازند - که همگام سازند (از کلمه وطئ به معنای قدم نهادن.رسم عرب در جاهلیت چنین بود که وقتی دلشان میخواست در یکی از چهار ماه حرام که جنگ در آنها حرام بوده جنگ کنند موقتا حرمت آن ماه را برداشته به ماهی دیگر میدادند تا از طرفی مقصودشان ...
ریشه کلمه:
حجج (۳۳ بار)

«حجت» در اصل از مادّه «حَجَّ» به معنای قصد می باشد و به جاده و راه که مقصود و منظور انسان است، «مَحَجَّه» گفته می شود; و به دلیل و برهان نیز «حجت»، اطلاق می گردد; زیرا گوینده قصد دارد به وسیله آن مطلب خود را برای دیگران ثابت کند.

پیشنهاد کاربران

بپرس