الح

لغت نامه دهخدا

الح. [ ] ( اِخ ) شهرکی است ( بناحیت پارس ) به براکوه نهاده ، کم مردم و با کشت و برز بسیار. ( از حدود العالم ).

الح. [ اَ حِن ْ ] ( ع اِ ) الحی ٔ. ج ِ لَحْی ْ. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به لحی شود.

فرهنگ فارسی

شهرکی است . ببراکوه نهاده

پیشنهاد کاربران

اصرار میکنم
اصرار کرد، پافشاری کرد، تاکید کرد

بپرس