الجه

لغت نامه دهخدا

الجه. [ اُ ج َ ] ( ترکی ، اِ ) یا الچه یا الجی ، مال و جنس و بندی که در تاخت ملک بیگانه گیرند. ( آنندراج ). مال غارت و اسرائی که در تاخت ملک بیگانه گیرند. ( فرهنگ نظام ) :
گر صاحب زمان را وقت ظهور میبود
از بهر الجه میرفت دنبال لشکر او.
واله هروی ( در هجو ترکی از آنندراج ).

الجه. [ اَ ج َ ] ( ترکی ، اِ ) نام نوعی قماش است. ( سنگلاخ ). جامه راه راه ، رنگارنگ ، مخفف الاجه ترکی. رجوع به الچه شود :
گشاده بر رخ کمخات دیده الجه
بدان دلیل که این ناظرست و آن منظور.
نظام قاری.
چشمهای الجه باز بروی مله ایست
همچو عاشق که کند دیده به روی دلدار.
نظام قاری ( ص 14 ).

فرهنگ فارسی

الجا، اولجا، اولجه، الجی: ماخوذازترکی مغولی، آنچه ازمال واسیرکه ازغارت وتاخت وتازدرسرزمین دیگران بدست بیاورند
(اسم ) مال و جنس و اسیری که پس از تاخت و تاز و غارت از دشمنی گیرند چپاول .
نام نوعی قماش است جامه راه راه رنگارنگ .

فرهنگ معین

(اُ جَ ) [ تر. مغ . ] (اِ. ) چپاول .

فرهنگ عمید

= الیجه
آنچه از مال و اسیر که از غارت و تاخت وتاز در سرزمین دیگران به دست بیاورند.

گویش مازنی

/alje/ نوعی پارچه ی راه راه و مرغوب ابریشمی که با آن قبا دوزند - قشون ایلی ۳گاوپر شیر & جنگ

پیشنهاد کاربران

بپرس