التقاح

لغت نامه دهخدا

التقاح. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) لقاح پذیرفتن و آن قیاسی است نه سماعی. ( اقرب الموارد ). بار گرفتن. بارور شدن. آبستن شدن.

پیشنهاد کاربران