مترادف التقا: برخورد، تلاقی
لغت نامه دهخدا
التقا. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) التقاء :
اجتماع ماه بود امروز و استقبال بخت
کاوفتاد این ذره را با چون تو خورشید التقا.خاقانی.
رجوع به التقاء ( ماده بعد ) شود.
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - دیدار کردن بهم رسیدن یکدیگر را دیدن همدیدار شدن. ۲- پیوستن. یا التقائ ساکنان ( ساکنین ). بر خورد دو حرف ساکن ( دو صامت ) بهم که در عربی روا نیست مثلا در فیلم ( لام و میم ) و در فارس (رائ و سین ) که عرب ناگزیر فیلم (بکسر لام ) و فارس (بکسررائ ) تلفظ کند.
فرهنگ عمید
۱. دیدار کردن، یکدیگر را دیدن.
۲. به هم رسیدن، برخورد کردن.
* التقای ساکنین: در نحو عربی، کنار هم قرار گرفتن دو حرف ساکن در یک یا دو کلمه.