التفسیر القرانی للقران

دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] التفسیر القرآنی للقرآن. التفسیر القرآنی للقرآن نوشته عبدالکریم خطیب، تفسیری تحلیلی، اجتهادی و عقلی با رویکرد تقریب بین مذاهب اسلامی است. نویسنده به روایات و اقوال صحابه و تابعین و علمای پیشین اهمیّت نداده است و بدین جهت با تفاسیر دیگر تفاوت دارد. این تفسیر خطاب به مسلمانان معاصر نوشته شده است.
وی در مقدمه ای که بر تفسیر خود نوشته است از شیوه مرسوم در تفسیرنگاری با رویکردی خشک، اظهار دلتنگی می کند و معتقد است پرداختن به مباحث اختلافی بین فرقه ها و مذاهب فکری اسلامی و مسائل فقهی کلیشه ای، مردم را از روی آوردن به قرآن کریم باز می دارد و در عرصه زندگی مؤثر نمی افتد.بدین جهت روش خود را در این تفسیر بر این نهاده که غیر از کتاب الهی به چیزی توجه نکرده، با تدبر در آیات آن و دوری از اختلاف های گوناگون بین مسلمین، هر آنچه از الفاظ و آیات قرآن فهمیده شود، بیان گردد.
روش کلی وی در ورود به تفسیر سوره ها به این ترتیب است که در آغاز، نزول، شمار آیه ها، تعداد کلمات و حروف، نامها، مکی و مدنی بودن آنها را بیان می کند.چنانکه از نام تفسیر پیداست به تناسب آیات، عنایتی خاصی دارد و در صورت امکان به بیان آن می پردازد. در تبیین معانی آیات، از آیات دیگر کمک می گیرد و پیرو روشی که اتخاذ کرده از روایات صحابه و تابعین و اقوال مفسرین استفاده نمی کند و مکرر تأکید می کند که به جای رجوع به کتاب ها و آثار گذشتگان، آیات قرآن را می خواند و آنچه را که خداوند متعال بر دل او افاضه می کند، بیان می دارد.
در شرح آیاتی که متضمن برخی مباحث هستی شناسی هستند اذغان می دارد که قرآن کتاب علم نیست و رسالت آن بیان حقایق علمی نمی باشد.مسائل علمی مربوط به آیه را با تفسیر علمی معقول متناسب با هدف هدایتی آن و فهم آن را مطابق با مسلمات علمی بیان شده، مطرح می نماید؛ مانند:ج14، ص682. گاهی در فهم تک واژگان و سیره و غزوات از احادیث بهره می برد. چندان به اعراب و مباحث ادبی و زبانی عنایت ندارد؛ چراکه معتقد است بلاغت و نظم قرآن کریم بسی بالاتر و برتر از آن است که بتوان آن را با معیارها و نظریات دانشمندان علم نحو محدود کرد. در عین حال در تفسیر آیات قرآن به أنوار التنزیل بیضاوی و مجمع البیان طبرسی و برخی دیگر از تفاسیر عنایت دارد و غالباً بدون ذکر منبع از آنها مطالبی نقل می کند.
با توجه به مطالب ذکر شده می توان نتیجه گرفت که خطیب در تفسیر خود بیشتر به خرد آزاد خود اعتماد دارد تا روایات تفسیری و اقوال مفسران سلف ایشان. وی با تدبر در آیات و تبیین عقلی و ایجاد نوعی ارتباط و توازن بین آنها، مطالب خود را استنباط و بیان می دارد.برای نمونه در بحث بعثت حضرت آدم(ع) بعد از هبوط، و اینکه در آسمان بوده یا زمین، با چینش مقدماتی به زمینی بودن آن تمایل پیدا می کند (گر چه بسیاری از مفسرین قرن بیستم آن را نپذیرفته اند) و با تحلیل و تشریح عقلی به اثبات آن پرداخته اشکالات آن را جواب می دهد ....مفسر بر اساس روش اتخاذ شده، وارد قصص و روایات اسرائیلیه نشده، ذکری از آنها به میان نمی آورد.

پیشنهاد کاربران

بپرس