التفاف

لغت نامه دهخدا

التفاف. [ اِ ت ِ ]( ع مص ) جامه در خود پیچیدن. یقال التف فی ثوبه و کذا التف به. ( منتهی الارب ). خود را در جامه پیچیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || افزون شدن گیاه و درهم پیچیدن آن. ( منتهی الارب ). بهم درشدن شاخهای درخت. ( تاج المصادر بیهقی ). بهم درشدن گیاه و شاخ درخت وبرپیچیده شدن. ( ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) در هم پیچیدن در هم شدن تو در تو شدن .
گرفتن چیزی را بسرعت . یا بزودی یاد گرفتن .

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] (مص ل . ) درهم پیچیدن ، درهم شدن ، تو در تو شدن .

پیشنهاد کاربران

بپرس