التزامی

/~eltezAmi/

معنی انگلیسی:
potential, [gram.] potential

لغت نامه دهخدا

التزامی. [ اِ ت ِ] ( ص نسبی ) منسوب به التزام. رجوع به التزام شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به التزام . یا مضارع التزامی. یا وجه التزامی . آنست که کار را بطریق شک و دو دلی و آرزو و خواهش و مانند آن بیان کند و چون پیرو جمل. دیگر است آنرا ( وجه مطیعی ) نیز گویند : میخواهم بروم شاید بنویسم گمان میکنم برادرم رفته باشد .

دانشنامه آزاد فارسی

مترادف ها

implicit (صفت)
مطلق، مجازی، بی شرط، ضمنی، التزامی، اشاره شده، تلویحا فهمانده شده

فارسی به عربی

ضمنی

پیشنهاد کاربران

التزامی ( در دستور زبان ) . همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
ویستاویک vistāvik ( سغدی با پسوند پهلوی یک )
شایدی و بایدی
فهماندنی
دلالت لفظ بر خارج از معنای اصلی

بپرس