التحاص. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) مضطر وبیچاره کردن کسی را بکاری. ( منتهی الارب ). || بسته گردانیدن کاری صعب مردم را. ( تاج المصادر بیهقی ). بند کردن. || بازداشتن از کاری. || برکندن گرگ چشم گوسفند را. || اوباریدن گرگ گوسفند را. || اندک اندک بمهلت آشامیدن آنچه در بیضه و مانند آن باشد. || درآویختن بچیزی. || بسته شدن سوفار سوزن. ( منتهی الارب ). بسته شدن. ( تاج المصادر بیهقی ).