[ویکی نور] محمد ناصر الدین البانی در سال 1333ش مطابق با 1914م، در شهر «آشکو دره» پایتخت حکومت آلبانی، در خانواده ای فقیر، متدین و اهل علم، دیده به جهان گشود.
پدرش «نوح نجاتی» بعد از این که دروس دینی را در مدارس دینی آستانه (استانبول امروزی)، فراگرفت، برای خدمت به دین و آموزش مردم، به سرزمینش آلبانی برگشت و مردم برای یادگرفتن امور شرعی به وی مراجعه می کردند.
محمد 9 ساله بود که همراه پدرش به شام هجرت نمود و برای اولین بار به مدرسه ابتدائی «اسعاف خیری» در دمشق پاگذاشت، اما چون پدرش نظام آموزشی مدرسه را برای فرزندش کافی و کامل نمی دانست، پس از پایان دوره ابتدائی، وی را از مدرسه بیرون نمود و خودش با یک برنامه ریزی دقیق، علمی و فشرده، به آموزش وی همت گماشت و قرآن، تجوید، نحو، صرف و فقه مذهب حنفی را به وی آموخت. همچنین بعضی از علوم دینی و عربی را نزد بعضی از دوستان پدرش مثل شیخ «سعید برهانی» فراگرفت.
هنگامی که علامه حلب در آن زمان شیخ «راغب طباخ» از نبوغ و علاقه وی به علم حدیث مطلع گردید، برای بزرگداشت و اعتراف به فضل و بزرگی اش، اجازه روایت حدیث به وی اعطا کرد.
شیخ هنوز بیست بهار از عمرش نگذشته بود که پس از مطالعه مجله «المنار» به رشته تحریر شیخ رشیدرضا، به سوی علم حدیث روی آورد. از زبان خود شیخ بشنویم که می گوید: «روزی در یکی از کتابفروشی ها، یک شماره از مجله «المنار» را دیدم که در آن سید رشیدرضا، درباره کتاب «احیاء علوم الدین» غزالی و خوبی ها و اشکالاتی که در این کتاب وجود دارد، بحثی علمی نموده بود. من برای اولین بار چنین نقد علمی را می دیدم. همین مسأله باعث شد تا تمام مجله را بخوانم و آن گاه «تخریج حافظ عراقی» را بر کتاب «احیاء علوم» مطالعه و بررسی کنم و چون پول خریدن کتاب را نداشتم، آن را به عاریت گرفته و خواندم. وقتی که آن تخریج دقیق را دیدم، تصمیم گرفتم از آن کتاب نسخه برداری کنم و گمان می کنم این کوشش و تلاشی که در این راه صرف نمودم، مرا تشویق کرد و به ادامه این کار علاقه مند ساخت.»
شیخ اولین کار علمی خود را بر کتاب حافظ «عراقی» (المغنی عن حمل الأسفار، تخریج احیاء علوم) آغاز نمود و بعدها می گفت: «از لطف و مرحمت خداوند در این کتاب فوایدی بسیار پیدا کردم»
پدرش «نوح نجاتی» بعد از این که دروس دینی را در مدارس دینی آستانه (استانبول امروزی)، فراگرفت، برای خدمت به دین و آموزش مردم، به سرزمینش آلبانی برگشت و مردم برای یادگرفتن امور شرعی به وی مراجعه می کردند.
محمد 9 ساله بود که همراه پدرش به شام هجرت نمود و برای اولین بار به مدرسه ابتدائی «اسعاف خیری» در دمشق پاگذاشت، اما چون پدرش نظام آموزشی مدرسه را برای فرزندش کافی و کامل نمی دانست، پس از پایان دوره ابتدائی، وی را از مدرسه بیرون نمود و خودش با یک برنامه ریزی دقیق، علمی و فشرده، به آموزش وی همت گماشت و قرآن، تجوید، نحو، صرف و فقه مذهب حنفی را به وی آموخت. همچنین بعضی از علوم دینی و عربی را نزد بعضی از دوستان پدرش مثل شیخ «سعید برهانی» فراگرفت.
هنگامی که علامه حلب در آن زمان شیخ «راغب طباخ» از نبوغ و علاقه وی به علم حدیث مطلع گردید، برای بزرگداشت و اعتراف به فضل و بزرگی اش، اجازه روایت حدیث به وی اعطا کرد.
شیخ هنوز بیست بهار از عمرش نگذشته بود که پس از مطالعه مجله «المنار» به رشته تحریر شیخ رشیدرضا، به سوی علم حدیث روی آورد. از زبان خود شیخ بشنویم که می گوید: «روزی در یکی از کتابفروشی ها، یک شماره از مجله «المنار» را دیدم که در آن سید رشیدرضا، درباره کتاب «احیاء علوم الدین» غزالی و خوبی ها و اشکالاتی که در این کتاب وجود دارد، بحثی علمی نموده بود. من برای اولین بار چنین نقد علمی را می دیدم. همین مسأله باعث شد تا تمام مجله را بخوانم و آن گاه «تخریج حافظ عراقی» را بر کتاب «احیاء علوم» مطالعه و بررسی کنم و چون پول خریدن کتاب را نداشتم، آن را به عاریت گرفته و خواندم. وقتی که آن تخریج دقیق را دیدم، تصمیم گرفتم از آن کتاب نسخه برداری کنم و گمان می کنم این کوشش و تلاشی که در این راه صرف نمودم، مرا تشویق کرد و به ادامه این کار علاقه مند ساخت.»
شیخ اولین کار علمی خود را بر کتاب حافظ «عراقی» (المغنی عن حمل الأسفار، تخریج احیاء علوم) آغاز نمود و بعدها می گفت: «از لطف و مرحمت خداوند در این کتاب فوایدی بسیار پیدا کردم»
wikinoor: البانی،_محمد_ناصر الدین