الجی. [ اُ ] ( ترکی ، اِ ) مبدل الجه. ( فرهنگ نظام ). جنس و بندی که در تاخت ملک بیگانه گیرند. الجه. رجوع به الجه شود : آن سرو سهی چون قدح می بگرفت از آتش می برگ کفش خوی بگرفت بیچاره دل ریش مرا سوخته بود آن دلبر ماه چهره الجی بگرفت.
خواجوی کرمانی ( از آنندراج ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) مال و جنس و اسیری که از دشمن گیرند . مبدل الجه جنس و بندی که در تاخت ملک بیگانه گیرند .