الجی

لغت نامه دهخدا

الجی. [ اُ ] ( ترکی ، اِ ) مبدل الجه. ( فرهنگ نظام ). جنس و بندی که در تاخت ملک بیگانه گیرند. الجه. رجوع به الجه شود :
آن سرو سهی چون قدح می بگرفت
از آتش می برگ کفش خوی بگرفت
بیچاره دل ریش مرا سوخته بود
آن دلبر ماه چهره الجی بگرفت.
خواجوی کرمانی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) مال و جنس و اسیری که از دشمن گیرند .
مبدل الجه جنس و بندی که در تاخت ملک بیگانه گیرند .

فرهنگ عمید

= الجه

پیشنهاد کاربران

بپرس