اقوال مرا گر نبود باورت این قول
اندر کتب من یک یک بشمر و بنگر.
ناصرخسرو.
او بیان میکرد با ایشان فصیح دائماً ز افعال و اقوال مسیح.
مولوی.
|| ج ِ قَیل. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). رجوع به قیل شود.- اقوال جازمه ؛ ( اصطلاح منطق ) باری ارمیناس و آن مشتمل بود بر اخبار امری به اثبات یا به نفی. و خاصیت خبر آن است که قابل تصدیق و تکذیب بود بالذات ، چه دیگر اقاویل مانند استفهام و ندا و غیره ، قابل تصدیق و تکذیب نباشد الا بعد از آنکه آنرا از مقتضاء آن صفت بگردانند، و با مفهوم اخبار برند. ( اساس الاقتباس صص 60 - 64 ).
اقوال. [ اِق ْ ]( ع مص ) بربستن بر کسی سخن را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). قولی بکسی منسوب کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). بربستن گفتاری ناگفته بر کسی. بربستن بر کسی سخنی را که نگفته است. ( ناظم الاطباء ).