اقمر
لغت نامه دهخدا
- حمار اقمر ؛ خر سفید مایل به تیرگی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
- سحاب اقمر ؛ ابر سپید مایل به تیرگی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
|| وجه اقمر؛ روی همچون ماه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || لیل اقمر؛ شب مهتابی. ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
سپید یا سپید مایل به تیرگی
فرهنگ عمید
۲. سفید مایل به سبزی.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید