اقمار
/~aqmAr/
لغت نامه دهخدا
اقمار. [ اِ ] ( ع مص ) بدیر کشیدن رسیدگی خرما و میوه چندانکه سرما درآید. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || تباه گردیدن شیرینی و حلاوت میوه قبل از آنکه برسد. || اقمار ابل ؛ در گیاه بسیار افتادن شتران. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || روشن شدن. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || در مهتاب گشتن. ( آنندراج ). بماهتاب درشدن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || چشم داشتن طلوع ماه و درآمدن آنرا. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). چشم داشتن طلوع ماه را. ( آنندراج ). انتظار کشیدن طلوع ماه و درآمدن آنرا. ( اقرب الموارد ). || سیراب شدن شتران. ( اقرب الموارد ): اقمرت الابل ؛ رویت من الماء. ( اقرب الموارد ). || اقمرت الابل ؛ تأخر عشاؤها او طال فی القمر. ( اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
بدیر کشیدن رسیدگی خرما و میوه چندانکه سرما در آید .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
ماه ها ( مفرد: قَمر )
ماه ها ( مفرد قمر )