اقلام

/~aqlAm/

برابر پارسی: نمونه ها

لغت نامه دهخدا

اقلام. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ قَلَم. ( ناظم الاطباء ) :
ضرورت است که روزی بسوزد این اوراق
که تاب آتش سعدی نیاورد اقلام.
سعدی.
رجوع به قلم شود.

فرهنگ فارسی

جمع قلم
( اسم ) جمع قلم خامه ها کلکها . (اقلا ) لااقل کمینه کمترین : اقلا چند کلمه بگویید . توضیح این کلمه فصیح نیست . زیرا (اقل ) غیر منصرف است و قبول تنوین نمیکند و بجای آن در عربی (لااقل ) و در فارسی (دست کم ) مستعمل است .

فرهنگ عمید

۱. نمونه ها، انواع.
۲. [قدیمی] = قلم

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أَقْلَامٌ: قلمها
ریشه کلمه:
قلم (۴ بار)

دانشنامه آزاد فارسی

اقلام (الاقلام). اَقْلام (اَلْاَقْلام)
مجلۀ فرهنگی با محوریت ادبیات جهانی و ادبیات معاصر عربی. نخستین شمارۀ آن در ۱۹۶۴ منتشر شد. علاوه بر مقالات، متون، ترجمه و کتاب شناسی، شماره هایی ویژه دربارۀ موضوعات گوناگون، ازجمله ادبیات سرزمین های اشغالی، ادبیات صهیونیستی (اسرائیلی)، شعر عربی و تئاتر جهان و چهره های ادبی، مانند فؤاد تِکِرْلی و توفیق یوسف عَوّاد و نجیب محفوظ و جَبْرا ابراهیم جَبْرا، منتشر کرده است. با آغاز جنگ عراق علیه ایران، اختصاص شماره های متعدد به ستایش حزب بعث و صدام حسین، از اعتبار و استقلال این مجله کاست.

مترادف ها

items (اسم)
اقلام

فارسی به عربی

مادة

پیشنهاد کاربران

تو آیه ی 27لقمان چون اشاره به درختان قلم شوند هست ممکنه اینجور معنی بشه که درختان الوار شدند بریده وبی سر شدند!
دقلیدن : به خاک کشیدن ، سرخورده شدن حریف ، شکست دادن ، حریف در گویش خاص روستا های شمالی

بپرس