اقفال
لغت نامه دهخدا
اقفال. [ اِ ] ( ع مص ) گماشتن بر کسی نگاه را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || فراهم آوردن کسی را بر کاری. || قافله گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || قفل کردن در را. || خشک کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || بازداشتن لشکر را از رفتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) بند زدن قفل نهادن در بستن . ۲ - حرکت کردن برداشتن .
گماشتن بر کسی نگاه را یا فراهم آوردن کسی را بر کاری .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید