اقفاف
لغت نامه دهخدا
اقفاف. [ اِ ] ( ع مص )منقطع شدن خایه ماکیان و گرد کردن وی آنرا در شکم.( تاج المصادر بیهقی ). بازایستادن ماکیان از بیضه و یا جمع شدن بیضه در شکم آن. || رفتن اشک از چشم و بلند برآمدن سیاهه چشم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || خشک یافتن چارپایان چراگاهها را. ( از اقرب الموارد ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید