اقفار
لغت نامه دهخدا
اقفار. [ اِ ] ( ع مص ) خالی شدن جای. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || بی آب و گیاه گردیدن جای. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). بی آب و گیاه و مردم شدن مکان. ( از اقرب الموارد ). || از اهل دورافتادن مرد بصحراء. || بی طعام شدن. بی نان و خورش گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || گرسنه گشتن. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || تهی شدن تن از گوشت و سر از موی. ( از اقرب الموارد ). || جایی را بی آب و گیاه و مردم یافتن. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید