اقطع

لغت نامه دهخدا

اقطع. [ اَ طَ ] ( ع ص ) مرد دست بریده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). بریده دست. ( مهذب الاسماء ). || دزد و رهزن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).ج ، قُطعان. قُطُع. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || مرد کر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || کبوتر سپیدشکم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). || ( ن تف ) برنده تر. || مد و مت الینا بثدی غیر اقطع؛ یعنی بخویشی نزدیک نزدیکی جست به من. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).

اقطع. [ اَ طُ ] ( ع اِ ) ج ِ قِطع. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به قطع شود. || ج ِ قطیع. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به قطیع شود.

فرهنگ فارسی

مرد دست بریده ، دزد و راهزن
( صفت ) ۱ - دست بریده بی دست . ۲ - دزد راهزن . جمع : اقاطع .
جمع قطع

فرهنگ معین

(اَ طَ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - دست بریده ، بی - دست . ۲ - دزد، راهزن . ج . اقاطع .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] دست یا پا بریده را اَقطَع می گویند که از آن در بابهای طهارت، حج، کفارات، قصاص و دیات بحث شده است.
اگر دست کسی از زیر آرنج قطع شده باشد، شستن باقی مانده آن از آرنج در وضو بر او واجب است و چنانچه از آرنج یا بالاتر از آن قطع شده باشد، وجوب ساقط است.

قطع بودن محل مسح
اگر مقداری از محلّ مسح پا قطع شده باشد، مسح باقی مانده واجب است و چنانچه از کعب (بر آمدگی روی پا به قول مشهور) بریده شده، مسح ساقط است، امّا وضو ساقط نمی‏شود.

قطع بودن دست برای تیمم
کسی که یکی از دو کف دست وی یا بعض آن قطع شده باشد، باید با دست دیگر یا باقی مانده آن دست تیمم کند، و در صورت بریده بودن هر دو کف، هر چند وجوب مسح بر دستان ساقط می‏شود، امّا وجوب تیمّم باقی است. چنین شخصی برای تیمّم، باید پیشانی خود را بر آنچه تیمّم بر آن صحیح است بکشد.

قطع بودن دست برای استلام حجر الاسود
...

پیشنهاد کاربران

بپرس