اقراع

لغت نامه دهخدا

اقراع. [ اِ ] ( ع مص )بازایستادن از کاری. ( آنندراج ). || بازداشتن کسی را از کاری. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || قرعه افکندن میان چند کس. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). قرعه انداختن و قرعه زدن. پشک انداختن. || نزدیک منزل رسیدن مسافر. || بلگام زدن ستور تا بایستد. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || فرش کردن خانه با آجر و مانند آن. || دائم شدن و پاییدن چنانکه شر و بدی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || بزمین رسیدن چنانکه شناوری. ( منتهی الارب ). بزمین رسیدن غوطه زن. ( ناظم الاطباء ). || یکدیگر را لگد زدن [ خران ]. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || گزین مالی را بکسی دادن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بهین مال فرا کس دادن. ( تاج المصادر بیهقی ). || گشن نجیب را جهت گشنی بکسی دادن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). گشن فرادادن. ( تاج المصادر بیهقی ). || بسوی حق بازگشتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بسوی راستی بازگردیدن. ( آنندراج ). || نرم شدن. || خوار و ذلیل گردیدن. || ارجمند و منیع گشتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). از اضداد است. ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || باز ایستادن از کاری. || توانا بودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ناپذیرفتن مشورت را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).

پیشنهاد کاربران