اقراص

لغت نامه دهخدا

اقراص. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ قُرص. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بمعنی کلیچه و گرده آفتاب. ( آنندراج ).

اقراص. [ اِ ] ( ع مص ) بسرانگشت گرفتن و شستن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع قرص ۲ - قرص گرده ها کلیچه ها قرصها .
بسر انگشت گرفتن و شستن چیزی را

پیشنهاد کاربران

بپرس