اقراب
لغت نامه دهخدا
اقراب. [ اِ ] ( ع مص ) شمشیر در نیام کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( تاج المصادر بیهقی ). || شب راندن شتر را برای آمدن بر آب وقت صبح. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || نزدیک زاییدن رسیدن ناقه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نزدیک زاییدن رسیدن زن و همچنین اسب و گوسپند. ( ناظم الاطباء ) ( تاج المصادر بیهقی ). پابه ماه شدن. || نزدیک رسیدن اسب و شتر بدرآوردن دندان ثنیه. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || نزدیک گردانیدن قدح بپر کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). نزدیک پری رسانیدن آوند را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || صاحب شتران قوارب شدن قوم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).
فرهنگ فارسی
گویش مازنی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید