گام نهادن
از آنجا که �اقدام� از ریشه ی �قدم� است، برابرهایی که با �گام� ساخته شوند، مناسبتر به نظر میرسند: گام بر داشتن: گامبرداری، گام گذاشتن: گامگذاری، گام نهادن: گامنهی و . . .
تمهیدات
کارچار،
اقدام در پارسی به دو شیوه بکار گرفته می شود:
1 - اقدام کردن
2 - اقدام به. . . . . . کردن
فِتاد ( =مورد ) دوم همانگونه که کاربر گرامی/مهدی کشاورز/فرمودند با دگرگونی در گزاره میتوان آن را از میان برد و گفتار ساده تر نیز می شود.
... [مشاهده متن کامل]
"اِقدام کَردَن" برابر "کار کردن، دست به کار شدن، آماده به کار شدن، روی آوردن" می باشد.
بِدرود.
اقدام به . . . کردن؟!!!
کارواژه ی [اقدام به . . . کردن] شاید در هر گزاره ای ( جمله ای ) که به کار می رود کارواژه ای بیهوده بوده و تنها کارایی اش دراز کردن گزاره است:
نیروهای دشمن اقدام به تیراندازی به سوی نیروهای خودی کردند.
... [مشاهده متن کامل]
نیروهای دشمن به سوی نیروهای خودی تیراندازی کردند.
ایران برای فروش نفت خود اقدام به دور زدن تحریم ها کرد.
ایران برای فروش نفت خود تحریم ها را دور زد.
با کمی دگرش در ساختار گزاره می توان [اقدام به . . . کردن] را از آن کنار گذاشت.
اقدام: همتای پارسی این واژه ی عربی، واژه ی زیبای اوستایی دایات می باشد.
اِقدام: ١. گامبرداری ( کردن ) ، گامگذاری ( کردن ) ؛ گام، گامها؛ کوشش ( کردن ) ، پیشروی ( کردن ) ٢. کنش، کار، رفتار ٣. دلیری؛ دلیر کردن ۴. به سوگند وادار کردن ۵. سوگند خوردن ۶. آغاز ( کردن ) ، پرداختن،
... [مشاهده متن کامل] دست - بەکارشدگی، دست به کار شدن، پاپیشگذاری ( کردن ) ، پا پیش گذاشتن، رو آوردن، راه انداختن، انجام دادن ٧. راهکار، راەچار، چاره
قدم گزاردن
کارکردها، فعالیت ها
راهکار ( در برخی باره ها )
نمونه:
می دانند روسیه را نمی توان با راهکارهای ( اقدامات ) رزمی شکست داد . . .
از یادداشتی در دست کار
قیام کردن ، انجام دادن
کارِش
می توان این واژه را به جای اقدام، فعالیت و. . به کار گرفت.
شروع به کار ( شروع پارسیه )
کنش ، عمل
انجامیه
دستیازی، دست یازیدن ( در برخی باره ها )
بهره وری های طبقاتی بورژوازی بگونه ای گریزناپذیر به کوشش برای این می انجامد که کنش سندیکاها را به دست یازی های [اقداماتی] ناچیز و خُرد در چارچوب سامانِ هازمانِ کنونی ( نظم اجتماعیِ موجود ) فروکاسته از پیدایش هرگونه هماوندی میان آن ها و سوسیالیسم جلوگیرد.
... [مشاهده متن کامل] پیشگامان
تمایل پیدا کردن - مایل شدن
اِقْدام: قدم پیش گذشتن برای انجام دادن کاری
اَقدام: جمع قدم، گام ها
این دو کلمه را نباید با هم اشتباه کرد. اقدام به کسر اول و سکون دوم مصدر و به معنای قدم پیش گذاشتن برای انجام دادن کاری است اما اقدام به فتح اول و سکون دوم جمع قدم و به معنای گام هاست.
... [مشاهده متن کامل]
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۳۳. )
کردار
از برابرهای آورده شده در بالا، �رفتار�، درست نیست.
کنش/ کنشگری
روی آورد
در پارسی " فرنفش " از بن فرنفتن به چم گام برداشتن ، انجام دادن ، اجرا کردن.
فرنفت = اقدام کرد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)