اقدار

لغت نامه دهخدا

اقدار. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ قَدَر، بمعنی فرمان و حکم و اندازه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ج ِ قِدْر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به قدر شود.

اقدار. [ اِ ] ( ع مص ) توانا گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

توانا گردانیدن

فرهنگ عمید

توانا گردانیدن، توانا کردن.
= قَدَر

پیشنهاد کاربران

اَقْدار: جمع قدر به معنی فرمان و تقدیر.
( گزیده تاریخ بیهقی، خطیب رهبر، چاپ پنجم، ۱۳۷۲، ص ۲ )

بپرس