اقداح. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ قَدَح ، بمعنی کاسه ای که دو کس را سیر گرداند یا عام است. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) : تن عدوی تو با ناله باد چون تن زیر لب ولی تو پر خنده چون لب اقداح.
؟
|| ج ِ قِدح ، بمعنی تیر قمار و تیر تمام ناتراشیده. ( اقرب الموارد ). رجوع به قدح شود. اقداح. [ اِ ] ( ع مص )عیب کردن کسی را. فحش گفتن. ( تاج المصادر بیهقی ).
فرهنگ فارسی
کاسه ها، جمع قدح ( اسم ) جمع قدح کاسه های بزرگ پیاله ها. عیب کردن کسی را . فحش گفتن