اقتمام. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) سیاه فام شدن. سیاه رنگ شدن و قتمه گون گردیدن. || خاکسترگون شدن. ( منتهی الارب ). || بلب خوردن گوسپند گیاه را. || خوردن هرچه بر خوان باشد. || مروسیدن بیمار را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || مزاولت چیزی کردن. ( منتهی الارب ) ( المصادر ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || اعتماد نمودن بچیزی پس خطا ناکردن از آن. || برگرفتن تنگ بار را پیش از رسیدن بزمین. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || فارفتن جای. ( المصادر زوزنی ). رفتن خانه.