اقتصادی

/~eqtesAdi/

برابر پارسی: بازرگانی، تراز داری، میانه روی

معنی انگلیسی:
economic, competitive, nomics _

لغت نامه دهخدا

اقتصادی. [ اِ ت ِ] ( ص نسبی ) منسوب به اقتصاد. رجوع به اقتصاد شود.

فرهنگ فارسی

صفت ) منسوب به اقتصاد : امور اقتصادی مملکت .

جدول کلمات

اکونومیک

مترادف ها

economic (صفت)
اقتصادی

فارسی به عربی

اقتصادی

پیشنهاد کاربران

سرمایه ای :اقتصادی.
میانگین . میانگینی، میانگین ترین ویا میانگین تری:اقتصاد. اقتصادی. اقتصادی تر . اقتصادی تری. در ورزش و . . . . .
اقتصادی
کَدیوَری
واژه � آبری� برگرفته از مهابادی می باشد که برابر اقتصاد می باشد .
آبریک زاب ( صفت ) آبری می باشد.
بهینه . . . اقتصادی خزانه داری . . . . . علم اقتصاد
اکونومیک . . باصرفه . . مقرون به صرفه . .

بپرس