اقتتال

لغت نامه دهخدا

اقتتال. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) کشته عشق یا جن گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). وفعل آن مجهول بکار رود. ( منتهی الارب ). کشتن عشق و یا پری کسی را. ( تاج المصادر بیهقی ) ( آنندراج ). || کارزار کردن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). تقاتل. ( المصادر زوزنی ). با یکدیگر کارزار کردن. ( ترجمان علامه جرجانی ). با هم کارزار کردن. ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

کشت. عشق یا جن گردیدن . و فعل آن مجهول بکار رود .

پیشنهاد کاربران

بپرس