فرهنگ فارسی
مترادف ها
فرا گرفتن، قبول کردن، اقتباس کردن، اتخاذ کردن، تعمید دادن، نام گذاردن، در میان خود پذیرفتن، به فرزندی پذیرفتن
وفق دادن، جور کردن، اقتباس کردن، تعدیل کردن، سازوار کردن، درست کردن، مطابقت کردن
اقتباس کردن، بیرون کشیدن، استخراج کردن، عصاره گرفتن
اقتباس کردن، قرض گرفتن، وام گرفتن، قرض کردن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
یادگیری. آموختنی
🇮🇷 همتای پارسی: برگرفت کردن 🇮🇷
خلق اثری هنری یا اختراعی که با حفظ اصالت الگو یا کپی گرفته باشه از اثری دیگه
رونویسی، برداشت، کپی برداری، پیروی
گرفتن ، اخذ کردن ، دریافتن
بر راه کسی رفتن ؛ اقتباس . ( تاج المصادر بیهقی ) .
- || پیروی از کسی کردن . روش و راه کسی را دنبال کردن .
- || پیروی از کسی کردن . روش و راه کسی را دنبال کردن .
التقاط کردن
برگرفتن