اقامه کردن


معنی انگلیسی:
lay, pose, lodge, prefer, allege, to adduce, to raise, to produce

مترادف ها

advance (فعل)
تسریع کردن، جلو بردن، پیش بردن، اقامه کردن، جلو رفتن، ترقی دادن، ترفیع رتبه دادن، مساعده دادن، پیش رفتن

pose (فعل)
اقامه کردن، خود نمایی کردن، قرار دادن، گذاردن، ژست گرفتن، وانمود شدن، قیافه گرفتن

allege (فعل)
اقامه کردن، دلیل اوردن، ارائه دادن

فارسی به عربی

ازعم , وقفة

پیشنهاد کاربران

بپرس