اقاصی

/~aqAsi/

لغت نامه دهخدا

اقاصی. [اَ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ اقصی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). دورتران. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). در تداول ، آخرو منتهاالیه و جای دور. ( ناظم الاطباء ) : متعلقان او از حضرت در اقاصی و ادانی شرق و غرب... ( جهانگشای جوینی ). به قلعه ای در اقاصی ولایت خویش التجاساختند. ( ترجمه تاریخ یمینی ). رجوع به اقصی شود.

فرهنگ فارسی

(صفت ) جمع اقصی .۱ - دورترها دورتران. ۲ - آخرها نهایتها .

فرهنگ عمید

= اقصا

پیشنهاد کاربران

بپرس