افگانه شدن. [ اَ ن َ / ن ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) سقط گردیدن بچه ناتمام : هیبتش چون بانگ بر عالم زد افگانه شودهر شکم کز حادثات دهر باشد حامله.مسعودسعد.المنةللّه که کنون آنهمه علت شد سهل بفر تو از این خوردن مسهل ترکیب من افگانه شد از زایش علت زان پس که بد از علت و از عارضه حامل.سنایی.