ز پوشیدنیها وافکندنی
ز گستردنی و پراکندنی.
فردوسی.
هیونان بسیار و افکندنی ز پوشیدنی هم پراکندنی.
فردوسی.
گر افکندنی هیچ بودی مرامگر مرد مهمان ستودی مرا
نه افکندنی هست و نه خوردنی
نه پوشیدنی و نه گستردنی.
فردوسی.
دو گوش دارند چون گوش فیل نه افکندنی دارند و نه پوشیدنی. ( اسکندرنامه نسخه سعید نفیسی ). سه روز متواتر می غارتیدند اول روز زرینه و سیمینه و ابریشمینه و دوم روز برنجینه و رویینه و آهنینه سوم روز افکندنی و حشو بالشها و نهالیها و خم و خمره و در و چوب. ( از راحةالصدور راوندی ). || آقال. غایط. ککه. گوه. براز. پلیدی. گه. مدفوع. عذرة. آخال. سقط. || هیچکاره. ( ناظم الاطباء ).