افهاق

لغت نامه دهخدا

افهاق. [ اِ ] ( ع مص ) پر گردانیدن خنور و مانند آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). پر کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ). پر گردانیدن و مانند آن. ( آنندراج ). || داغ کردن بر فَهْقة. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || فراخ شدن برق و جز آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). وسعت یافتن برق و غیره. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

پر گردانیدن خنور و مانند آن

پیشنهاد کاربران

بپرس