افغاء. [ اِ ] ( ع مص ) گل برآوردن گیاه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). بیرون آمدن شکوفه. ( از تاج المصادر بیهقی ). شکوفه برآوردن درخت و گیاه. ( یادداشت مؤلف ). || همیشگی نمودن خوردن فغا. ( آنندراج ). پیوسته خوردن فغا را. ( از اقرب الموارد ). || فاغیه برآمدن حنا را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). فاغیه برآمدن حنا را. و فاغیه شکوفه یا گل حنا است. ( آنندراج ). || تباه گردیدن غوره خرما. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). فاسد شدن نخل. ( از اقرب الموارد ). گردآلود و تباه شدن خرما. ( تاج المصادر بیهقی ). || محتاج شدن سپس توانگری. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). فقیر گردیدن پس از توانگر بودن. ( از اقرب الموارد ). || زشت شدن بعد خوبی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || نافرمانی کردن پس از بندگی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). عصیان کردن بعد از اطاعت. ( از اقرب الموارد ). || بخشم آوردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( ناظم الاطباء ). خشمگین ساختن. ( از اقرب الموارد ).