افعل

لغت نامه دهخدا

افعل. [ اِ ع َ ] ( ع فعل امر ) کن. بکن. که آنرا در استخاره بجای خیر گیرند و مقابل آن را شر دانند. ( یادداشت مؤلف ) :
لاتفعل و افعل نکند چندان سود
چون با عجمی کن و مکن باید گفت.
؟ ( یادداشت مؤلف ).

افعل. [ اَ ع َ ] ( ع ن تف ) ( ... تفضیل ) وزن صفت تفضیلی در لغت عرب و تأنیث آن بر وزن فعلی باشد چنانکه در: اکبر، کبری و غیره. و این صیغه دلالت دارد بر برتری موصوف خود در صفت مزبور بر سایرین. و چون به اسم معرفه اضافه گردد برتری موصوف را بر شخص مضاف الیه و چون به اسم نکره اضافه شود برتری موصوف را بر افراد مضاف الیه دلالت دارد. ( از تعریفات جرجانی ). و کلمات خیر و شر صفت تفضیلی و در اصل اخیر و اشر بوده است که بحذف همزه معمول گردیده است لیکن در فارسی گاه خیر بصورت اصلی آن یعنی اخیر آمده است :
بجای بد زکریا که کشته شد یحیی
گزیده ای که به پاکی بد از جهان اخیر.
ناصرخسرو.

فرهنگ فارسی

وزن صفت تفضیلی در لغت عرب و تانیث آن بر وزن فعلی باشد .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَّوْثِقاً: چیزی که مورد وثوق و اعتماد قرار گیرد - پیمان محکم(موثقا من الله امری است که هم مورد اعتماد باشد و هم مرتبط و وابسته به خدایتعالی ، و آوردن وثیقه الهی و یا دادن آن ، به این است که انسان را بر امری الهی و مورد اطمینان از قبیل عهد و قسم مسلط کند به نحوی...
معنی مَوْثِقَهُمْ: پیمان استوارشان(موثق :چیزی که مورد وثوق و اعتماد قرار گیرد.موثقا من الله امری است که هم مورد اعتماد باشد و هم مرتبط و وابسته به خدایتعالی ، و آوردن وثیقه الهی و یا دادن آن ، به این است که انسان را بر امری الهی و مورد اطمینان از قبیل عهد و قسم مسلط کن...
ریشه کلمه:
فعل (۱۰۸ بار)

پیشنهاد کاربران

برای واژگان بر آهنگ "اَفعَل" میتوان از پسوند های "ینه، ترین" در پارسی بهره برد.
برای نمونه:
اکثر، حداکثر=بیشیه، بیشترین
بدرود!

بپرس